سه شنبه 88 شهریور 17 , ساعت 9:37 صبح
امروز اولین روز شب قدر.شب قدر...چه واژه غریبی.امروز دوباره باید عهد هایی را که با خدا بستیم تجدید کنیم.آخه قرار سرنوشت این یک سالمون را به امضای امام زمان مزین کنند.دعا کنیم.دعا کنیم امسال تو سرنوشت هممون یک اتفاق مشترک باشه اونم ظهور مهدی به همین نزدیکی ها باشه.بعد هم خدا جون خودت می دونی که دل ماها چی می خواد از بقیع و کربلا وکعبه بگیر تا شهادت...خدا وقتی یاد این می افتم که مادرم فاطمه زهرا(س) 18 سال بیشتر عمر نکرد خجالت میکشم بگم من سنم از 18 بیشتر شده اما هیچ کاری برای ظهور مهدی ام نکردم.خدا جون امروز اومدم در خونه مادرمون تا به شوهرش قسمش بدم تا اون برام دعای خیر کنه.تا به علی اش قسمش بدهم تا اون که رو سفید عالمه برای من روسیاه دعا کنه.دعا کنه حداقل هیچ کار نمیکنم، سربار و سر راه امام زمان هم نشم.دعا کنید.دعا...دعا...دعا... روزه ی هجر تو از پای بینداخت مرا ،کی شود با رطب وصل تو افطار کنم. دو تا عکس امروز را خودم کار کردم درباره اونم نظر بدید و من هر چی نمی خوام بگم تف تو ریا شما که نمی زارید
سلام بر تو ای پدر عبدالله و بر روحهای پاکی که در جوار و حریم تو آمدهاند؛ درود و سلام باد تا شب و روز باقیست و تا قیام قیامت و خدایا قرار مده این زیارت را آخرین عهد من با مولایم... گفتم عهد، چه واژه تکرار شدنی شکستنیای! غدیر را که یادت هست؟عقد اخوت! کوچههای بنیهاشم و عهد شبانه را چه؟ کوفه را نیز میبایستی برای نماد عهد شکنی بیاد داشته باشی! و کربلا عهد مردان خدا. و عهد توابین پس از کربلا را! و عهد دانشمندان مکتب باقرالعلوم را! و عهد شاگردان صادقترین امام را! و عهد پای سنگینترین تابوت زندانی کاظمین را! و روایت ولایت، حصن حصین و عهد نیشابوریان و سلطان علی بن موسیالرضا را! و عهد مردانه ایستادن بر حمایت از کوچکترین امام را! و عهد سامرا و امام غریب و گمنام همیشه تاریخ را! و دژ عسکری و عهد بانوی رومی را! همه را بخاطر میآوری، چون تاریخ تمام شیعگی توست. اما حالا میخواهم بگویم زمان آخرین عهد است... اللهم رب النور العظیم و رب الکرسی الرفیع و... مواظب باش عهد نشکنی که؛ دست مولاست که بالاست هنوز، یکنفر منتظر ماست هنوز... و سلام بر حسین و علی بن الحسین و واولاد الحسین و اصحاب الحسین
نوشته شده توسط دریا | نظرات دیگران [ نظر]
|